بیوگرافی آنا پاولوا

زندگی و کار او الهام بخش بسیاری از مردم است. هزاران دختر جوان، به دنبال آنا پاولوا شروع به رویای باله و صحنه کردند، و حداقل یکصد و پنجاه از سهم در استعداد خود را رویایی می کردند. و میلیون ها نفر که به رقصش نگاه می کنند، فقط چند دقیقه با هم درباره مشکلات و نگرانی های خود، از زیبایی و زیبایی بالن های بزرگ لذت می برند. خوشبختانه، قطعات ویدئویی اجرایش جان سالم به در برده اند و نسل فعلی نیز می توانند با هدیه ای نادر از "سحر باله روسی" ملحق شوند.
با این حال، زندگی او ساده و آسان نبود. زندگینامه او هنوز نقاط سفید دارد، اما یک چیز واضح است: شهرت و شهرتش نتیجه کارهای مداوم، تقریبا سخت، نظم و انضباط آهن و بی نظمی است.

دوران کودکی و رویای
آنا پاولوا زاده 31 ژانویه 1881 در نزدیکی سن پترزبورگ در خانواده یک سرباز و پلیس بود. پدرش ماتویو پاولوف هنگام مرگ دختر 2 ساله فوت کرد. با این حال، دلیل وجود دارد که بر این باور باشد که او مادر ستاره آینده در زمانی که با آنا باردار بود ملاقات کرد. شایعاتی مبنی بر اینکه پدر واقعی پاولوا یک لازار پولاکوف، بشردوست مشهور بود، در خانه ای که مادرش کار می کرد، وجود داشت. اما اکنون این اطلاعات را تأیید یا انکار نمیکنند. به تنهایی با مادرش، Lyubov Fedorovna Polyakova، در لیگوو نزدیک سنت پترزبورگ زندگی می کردند.

خانواده بسیار ضعیف زندگی می کردند، اما هنوز هم مادر سعی داشت گاهی اوقات دخترش را با هدیه و لذت های بچه گانه ساده دعوت کند. بنابراین، زمانی که دختر 8 ساله بود، مادرش برای اولین بار به تئاتر مارینسکی رفت. در آن روز، بازی "زیبای خفته" در صحنه بود. در مرحله دوم، رقصنده های جوان والاستریت زیبا را انجام دادند و مادر از آنی خواسته بود اگر دوست دارد به همان شیوه به رقص بپردازد. به او دختر جدی پاسخ داد که نه، او می خواهد رقص، مانند ballerina که بازی زیبای خفته است.

از همان روز، پریمای آینده سرنوشت متفاوت خود را تصور نمیکرد، به جز اینکه چگونه زندگی او را باله مقایسه کند. او مادرش را متقاعد کرد که او را به مدرسه باله بفرستد. با این حال، دختر بلافاصله پس از آنکه 10 ساله نبود، بلافاصله گرفته شد. در حال حاضر، رویای تبدیل شدن به یک بالئینا از بین رفته است، اما تنها تقویت شده است. و چند سال بعد آنی پاولوف به مدرسه باله امپراتوری پذیرفته شد.

مطالعه در مدرسه باله
رشته تحصیلی در مدرسه امپراتوری باله شبیه به مدینه بود. با این حال، آنها در اینجا کاملا آموزش داده شده است، این است که در آن روش باله روسی کلاسیک حفظ شد.

آنا پاولووا از نظم دقیق و منشور مدرسه رنج برده بود، زیرا او به طور کامل در مطالعات غوطه ور شده بود و همه خود را به درس های رقص و تسلط بر روی باله می داد. خیلی بیشتر او را ناراحت کرد، همانطور که بعدا به نظر می رسید، ناقص بودنش در فضای فیزیکی بود. واقعیت این است که در آن زمان دختران ورزشکار با اسکلت و ماهیچه های قدرتمند توسعه یافته به عنوان استاندارد بالرین شناخته شدند، زیرا برای آنها ترفندهای پیچیده و پیروات ها آسان تر بود. و آنا نازک، نازک، ظریف، تقریبا "شفاف" بود و بنابراین یک دانشجوی امیدوار کننده نبود. با این حال، معلمان او وقت خود را در او دیدند تا آنچه را که او را در میان رقاصان دیگر قرار دادند، بیرون بکشد: پلاستیک شگفت انگیز و فریبنده، و مهمتر از همه، توانایی دوباره و احساسات و احساسات آن قهرمانان که او انجام می داد دوباره احیا می شود. او "airiness"، شکنندگی و سهولت پر از رقص با زیبایی فوق العاده و رمز و راز. بنابراین "فقدان" او به یک شأن غیر قابل انکار تبدیل شده است.

تئاتر مارینسکی و موفقیت
در سال 1899، آنا پاولوا از مدرسه باله فارغ التحصیل شد و بلافاصله به تئاتر مارینسکی پذیرفته شد. در ابتدا او با نقش های ثانوی محسوب می شد. اما به تدریج، با توجه به سبک غیر معمول، عاطفی و معنوی رقص، مخاطبان آن را در بین هنرمندان دیگر تئاتر شروع کردند. او شروع به نقش بیشتر و مهمتری کرد، ابتدا بخش دوم را اجرا می کرد، و سپس به نقش های اول حرکت کرد.

در سال 1902، رقص او در "La Bayadere" فریبنده هر دو تماشاگر و حرفه ای است. و در سال 1903، پاپیلووا اولین بار در مرحله تئاتر بلشویی ظاهر شد. از این لحظه پیروزی خود را در مرحله روسیه آغاز می کند. نمایشهای "The Nutcracker"، "The Humpbacked Horse"، "Raymonda"، "Giselle"، جایی که پاولوا احزاب رهبری را اجرا می کند وجود دارد.

نقش مهمی در کارهای رقص او بوجود آمد که توسط مایکل فوکن نقاش شناخته شد. با تشکر از اتحادیه خلاقانه خود، رقص شگفت انگیز و غیر معمول به وجود آمد - تولید "سوان" به موسیقی سنت سانس. ایده این کار 2 دقیقه ای به خودی خود متولد شد و خود رقص کامل بداههگی بود. اما او به طوری لمس کرد، به طرز قابل توجهی روشن و جذاب اعدام شد، که در آن یک قلب تماشاچیان را فتح کرد، و بعد نام «مرگ جان سین» را دریافت کرد، که بعدها به عنوان شماره تاج و کارت بازدید آنا پاولوا تبدیل شد.

خود آهنگساز سنت سانس خود را قبول کرد که قبل از اینکه او به رقص پاولوا برای موسیقیش نگاه کند، حتی نمیدانست چه کار زیبایی انجام داده است.

تور و گروه خود
از سال 1909، تور جهانی آنا پاولوا آغاز می شود. محبوبیت و به رسمیت شناختن او از تولید "فصل های روسیه" توسط سرگئی دیگلوف در پایتخت فرانسه است. با این حال، او از آزادی خلاق و آرزوها برای ایجاد گروه کاری خود می خواهد. و در سال 1910، تئاتر مارینسکی را ترک کرد و به تنهایی با استعدادش به تور رفت. جغرافیا سخنان او تقریبا کل جهان را پوشش می دهد: اروپا، امریکا، آسیا، شرق دور. و هر کجا که رفت، تماشاگران از او به عنوان روشنترین ستارۀ جهان استقبال کردند. پاولوا روزی چند اجرا کرد، همه ی آهنگ هایش را اجرا کرد و برای سلامتی او رحم نکرد، که از دوران کودکی او بود و به ویژه قدرتمند نبود. برای بیش از 20 سال دوره تورهای دائمی، او بیش از 8 هزار نمایش را انجام داد. آنها می گویند که برای یک سال او مجبور شد چند هزار نقطه را از بین ببرد.

آنا پاولوا و ویکتور دندر
زندگی شخصی آنا پاولوا با اعتماد به نفس از چشم کنجکاو پنهان شد. خودش توپینا گفت که خانواده اش تئاتر و باله است، بنابراین لذت زنانه ساده، مانند شوهر و فرزندان، برای او نیست. با این حال، اگرچه او رسما در پشت شوهرش نبود، مرد قلبش همیشه با او بود.

ویکتور دندر یک مهندس روسی و کارآفرین با ریشه های فرانسوی است. اتحاد آنها با پائولووا آسان نبود، آنها از هم جدا شدند و دوباره همگرا شدند. در سال 1910، دندر دستگیر و متهم به هدر رفت. آنا پاولوا پول زیادی برای نجات جانش محبوبش گذاشت. آنها می گویند که برای جمع آوری مبلغ لازم بودجه برای آزادی او، خود را از دست ندهید و در هفته ای که در سراسر جهان به نمایش گذاشته می شود، برای 9-10 نمایشنامه خسته شده است.

ویکتور دندر نقش مهمی در صحبت کردن در زبان مدرن، تولید کننده آنا پاولوا داشت. برگزاری تورهای او، کنفرانس های مطبوعاتی و جلسات عکس. آنها خانه ای را در نزدیکی لندن، با حوضچه های بزرگ و البته قوها سفید، که در آن با آنا زندگی می کردند، خریدند.

اما این دندرا بود که یک برنامه مشغول و بارگذاری شده از رقصنده های رقصنده باله و تورها را تشکیل می داد، تلاش می کرد همه چیز را از او ببلعد، نه آنا و نه سلامتی اش. شاید این چیزی است که نقش تعیین کننده ای در مرگ نابهنگام او ایفا کرده است.

آنا پاولووا در 23 ژانویه 1931 درگذشت، از پنومونی، که یک هفته قبل از پانزدهمین تولدش زندگی نکرد. در طول تور در هلند در قطار، که آنا در حال سفر با این گروه بود، وقفه رخ داد. پاولوا ماشین را در یک شبنم نور با یک کت پوستی بر روی شانه هایش گذاشت. و بعد از چند روز او مبتلا به پنومونی شد. آنها می گویند زمانی که آنها درگذشت، آخرین کلمات او عبارت بودند از: "من لباس سحر آمیز را آوردم" - حتی در بستر مرگش، او همچنان به فکر تفکر در مورد باله بود.